موعود_منتظران مهدی
 
به وبلاگ من خوش آمدی دوست عزیز

فامیل خدا

کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود وبا نگاه همراه حسرت و اندوه به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد و از سرمای زیاد میلرزید و پاهایش را از سرما از روی زمین جابجا می کرد.خانمی

در حال عبور او را دید و به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش.


کودک که حالا احساس گرما می کرد و دیگه نمیلرزید و لباس های تو تنشو دو دستی بغل کرده بود، پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده

های خدا هستم .


کودک گفت:می دانستم با او نسبت دارید.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, توسط alireza afshar

 

از که درخواست کنیم؟

در آثار آورده اند که رب العزَّه گفت: ای موسی! چون قارون، به عذاب ما که در اثر

 

دعای تو بر او نازل شد به زمین فرو می رفت، هفتاد مرتبه تو را خواند و التماس کرد

 

ولی به فریادش نرسیدی و بر رفع عذاب از وی دعا نکردی. به عزت و جلال من که

 

اگر یک بار بخاطر من فریاد مینمود و التماس بر من می کرد، او را پاسخ می دادم و

 

به فریادش  می رسیدم.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, توسط alireza afshar

چشم پاک

 

آمده است که یوسف حتی یک نگاه هم به زلیخا نکرد و الا به



گناه افتاده بود.



از عابدی سوال می شود که چه کنیم تا چشم چرانی نکنیم و آن عابد می گوید :



بنگر که : قبل از آنکه به آنجا بنگری ، چشمی در حال نگریستن به توست.

 

===========

عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنیم ...

 

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, توسط alireza afshar

 

 156743 کوچکترین بنای مذهبی نکات آموزنده مذهبی معنی قرآن مطلب مذهبی مطلب علمی مذهبی مطلب جذاب مذهبی مطلب ادبی مذهبی مطالب مذهبی+سیاسی مطالب مذهبی کوتاه مطالب مذهبی و جالب مطالب مذهبی زیبا مطالب مذهبی روز مطالب مذهبی خواندنی مطالب مذهبی جذاب مطالب مذهبی جالب مطالب مذهبی مطالب دینی و مذهبی مطالب دینی مطالب جالب دینی و مذهبی مجله مذهبی فواید قرآن خواندن خواص قرآن خواندن حدیث های عالی حدیث تی شرت مذهبی انواع مطالب مذهبی انواع مطالب دینی انواع حدیث اس ام اس مذهبی عشقی اس ام اس مذهبی شهدا اس ام اس مذهبی تبریک سال 90 آیه های خاص از قرآن آیه از قرآن آیه آرامش داشتن با خواندن قرآن

 

 

روی پرده خانه کعبه این آیه از قران حک شده که


نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ


و من هنوز و تا همیشه به همین یک آیه دلخوشم …


بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم

 

54e003 300x224 کوچکترین بنای مذهبی نکات آموزنده مذهبی معنی قرآن مطلب مذهبی مطلب علمی مذهبی مطلب جذاب مذهبی مطلب ادبی مذهبی مطالب مذهبی+سیاسی مطالب مذهبی کوتاه مطالب مذهبی و جالب مطالب مذهبی زیبا مطالب مذهبی روز مطالب مذهبی خواندنی مطالب مذهبی جذاب مطالب مذهبی جالب مطالب مذهبی مطالب دینی و مذهبی مطالب دینی مطالب جالب دینی و مذهبی مجله مذهبی فواید قرآن خواندن خواص قرآن خواندن حدیث های عالی حدیث تی شرت مذهبی انواع مطالب مذهبی انواع مطالب دینی انواع حدیث اس ام اس مذهبی عشقی اس ام اس مذهبی شهدا اس ام اس مذهبی تبریک سال 90 آیه های خاص از قرآن آیه از قرآن آیه آرامش داشتن با خواندن قرآن



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 خرداد 1393برچسب:, توسط alireza afshar

داستان استر و 13 فروردین

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان استر و ۱۳ فروردین:

وشتی همسر خشایارشاه بود و ملکه ایران.
برسم عادت شاهانه ، همیشه و هر ساله جشنهایی در دربار برگزار میشد. یکی از این جشنها سالگرد پادشاهی و تاجگذاری بود. خشایارشاه تمام بزرگان مملکت را برای حضور در این جشن به یکی از قصرهای خود در شوش دعوت کرده بود. این جشنها همواره با شراب و میگساری و ملاعبه با زنان و کنیزان همراه بود. 

وشتی:

در حین برگذاری این جشن خشایارشاه از غیبت همسر خود ،ملکه وشتی، مطلع شد و پس از جویا شدن علت ،خواستار حضور وی در مراسم شد.
پس از مطلع کردن وشتی از امر خشایارشا، وشتی بدلیل اینکه این جشن با زیاده روی و بدمستی مردان همراه بود و در این وضعیت به زنان بی حرمتی میشود بطوری که زنان بازیچه دست مردان قرار میگرفتند، از حضور در این جشن امتناع کرد.

خبر به گوش شاه رسید. مست و خشمگین با مشاورنش صحبت کرد و مشاورنش هم به او هشدار دادند که این امر ممکن است باعث عادت شود و زنان دیگر هم یاد بگیرند و از مردان تمکین نکنند و در اینصورت اقتدار مردان خدشه دار میشود.
شاه در همان حالت مستی تصمیم به جدایی از ملکه وشتی میگیرد و او را از قصر اخراج میکنند و خبر ان را به سرتاسر کشور میرسانند.
و ملکه وشتی برای حفظ پاکدامنی خود از این مقام عزل میشود.

     شکلک های محدثه

 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 خرداد 1393برچسب:, توسط alireza afshar

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

روزى حضرت على عليه السلام مشاهده نمود زنى مشك آبى به دوش ‍ گرفته و مى رود. مشك آب را از او گرفت و به مقصد رساند؛ ضمنا از وضع او پرسش نمود.
زن گفت :
على بن ابى طالب همسرم را به ماءموريت فرستاد و او كشته شد و حال چند كودك يتيم برايم مانده و قدرت اداره زندگى آنان را ندارم . احتياج وادارم كرده كه براى مردم خدمتكارى كنم .
على عليه السلام برگشت و آن شب را با ناراحتى گذراند. صبح زنبيل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بين راه ، كسانى از على عليه السلام درخواست مى كردند زنبيل را بدهيد ما حمل كنيم .
حضرت مى فرمود:
- روز قيامت اعمال مرا چه كسى به دوش مى گيرد؟
به خانه آن زن رسيد و در زد. زن پرسيد:
- كيست ؟
حضرت جواب دادند:
- كسى كه ديروز تو را كمك كرد و مشك آب را به خانه تو رساند، براى كودكانت طعامى آورده ، در را باز كن !
زن در را باز كرد و گفت :
- خداوند از تو راضى شود و بين من و على بن ابى طالب خودش حكم كند.
حضرت وارد شد، به زن فرمود:
- نان مى پزى يا از كودكانت نگهدارى مى كنى ؟
زن گفت :
- من در پختن نان تواناترم ، شما كودكان مرا نگهدار!
زن آرد را خمير نمود. على عليه السلام گوشتى را كه همراه آورده بود كباب مى كرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت .
با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان كودكان مى گذاشت و هر بار مى فرمود:
فرزندم ! على را حلال كن ! اگر در كار شما كوتاهى كرده است .
خمير كه حاضر شد، على عليه السلام تنور را روشن كرد. در اين حال ، صورت خويش را به آتش تنور نزديك مى كرد و مى فرمود:
- اى على ! بچش طعم آتش را! اين جزاى آن كسى است كه از وضع يتيم ها و بيوه زنان بى خبر باشد.
اتفاقا زنى كه على عليه السلام را مى شناخت به آن منزل وارد شد.
به محض اينكه حضرت را ديد، با عجله خود را به زن صاحب خانه رساند و گفت :
واى بر تو! اين پيشواى مسلمين و زمامدار كشور، على بن ابى طالب عليه السلام است .
زن كه از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگى گفت :
- يا اميرالمؤ منين ! از شما خجالت مى كشم ، مرا ببخش !
حضرت فرمود:
- از اينكه در كار تو و كودكانت كوتاهى شده است ، من از تو شرمنده ام !



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

در زمان هاى گذشته در شهر مكه مرد فقير و با ايمانى زندگى مى كرد. او هميشه روزه دار بود و روزها را براى رضايت خداوند روزه مى گرفت .
هنگامى كه آفتاب غروب مى كرد و وقت افطار فرا مى رسيد دست در جيبش مى نمود و كاغذى را بيرون مى آورد. به آن نگاه مى كرد و چيزى نمى خورد. زيرا با خواندن آن جمله ، گرسنگى اش برطرف مى شد. پس از مرگ وى كاغذ را از جيبش درآوردند. ديدند روى آن جمله مبارك بسم اللّه الرحمن الرحيم نوشته شده است .
معلوم شد كه از بركت اسم اعظم پروردگار از او رفع گرسنگى مى شده است . انكار چنين حوادثى نشانه حقارت انديشه است . زيرا چشم و گوش ‍ ما را به قدرى اسباب بازى پر كرده است كه باور اين موضوع كه اسباب معنوى مؤ ثرتر هستند برايمان مشكل است



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

مردى خدمت امام حسين عليه السلام رسيد، و عرض كرد كه شخص ‍ گنه كارى هستم و نمى توانم خود را از معصيت نگهدارم ، لذا نيازمند نصايح آن حضرت مى باشم . امام عليه السلام فرمودند:
پنج كار را انجام بده ، بعد هر گناهى مى خواهى بكن !
اول : روزى خدا را نخور، هر گناهى مايلى بكن !
دوم : از ولايت خدا خارج شو، هر گناهى مى خواهى بكن !
سوم : جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، سپس هر گناهى مى خواهى بكن !
چهارم : وقتى ملك الموت براى قبض روح تو آمد اگر توانستى او را از خودت دور كن و بعد هر گناهى مى خواهى بكن !
پنجم : وقتى مالك دوزخ تو را داخل جهنم كرد، اگر امكان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهى مايلى انجام بده !



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

دعوت مامون از امام به مجلس مباحثه بزرگان ادیان

مأمون به وزیر خود، فضل بن سهل، دستور داد صابی - بزرگ صائبین - و هربذ اکبر - بزرگ آتش پرستان

- و علمای زرتشت و نسطاس رومی و علمای ادیان دیگر را جمع کند تا با آنها سخنی را در میان

بگذارد.
فضل بن سهل همه‌ی آنها را جمع کرد. مأمون به آنها گفت:« من پسر عمویی دارم که می‌خواهم با او

مناظره کنید. فردا صبح همه شما نزد من حاضر شوید.»


فضل نوفلی روایت می‌کند که:


ما نزد حضرت رضا علیه السلام نشسته بودیم که یاسر، خادمش، وارد شد و عرض کرد:« آقای من!

مأمون خدمت شما سلام می‌رساند و می‌گوید فردا علمای ادیان مختلف نزد ما جلسه‌ای تشکیل

می‌دهند؛ شما هم تشریف بیاورید.»

واکنش امام علیه السلام

امام فرمود:« به مأمون سلام برسان و بگو من منظور تو را می‌دانم و انشاء الله فردا صبح در مجلس تو

خواهم بود. »


وقتی یاسر رفت، امام به من فرمود:« آیا می‌ترسی آنها دلایل مرا رد کنند و مرا محکوم نمایند؟»


من گفتم:« فدایتان گردم! بله؛ چون آنها اهل مجادله و انکار هستند و هر چه را شما بگویید قبول

ندارند. اگر بگویید خدا یکی است، می‌گویند چرا؟ اگر بگویید محمد صلی الله علیه و اله و سلم رسول

خداست، می‌گویند رسالتش را ثابت کن. و بالاخره هر دلیلی بیاورید با مغلطه و سفسطه رد می‌کنند.

از آنها بپرهیزید!»

امام فرمود: « مأمون از کار خود پشیمان خواهد شد. من با علمای تورات با تورات خودشان، با علمای

انجیل با انجیل خودشان، با علمای زبور با زبور خودشان، با صائبین به زبان عبرانی، با هرابذه به

فارسی، و با علمای رومی به زبان رومی استدلال خواهم کرد و همه‌ی آنها را مجاب خواهم نمود. و

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم


فردا صبح حضرت رضا علیه السلام وضو گرفت و از منزل خارج شد. وقتی وارد مجلس شد، دید علمای

ادیان و عده‌ای از بنی‌هاشم و بزرگان و کارگزاران حکومتی نزد مأمون نشسته‌اند. با ورود امام، مأمون و

همه حاضرین به پا خاستند.

 

                                                               

        ... بقیه در ادامه مطلب



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, توسط alireza afshar
 
در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است كه روزى رو به سوى مردم كرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن كدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه "ان الله لا یغفر ان یشرك به و یغفر ما دون ذلك لمن یشاء"(خداوند هرگز شرك را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر كس كه بخواهد مى بخشد) سوره نساء آیه 48
امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ، بعضى گفتند آیه "و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما" (هر كس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم كند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه 110
امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست .

 بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم" (اى بندگان من كه دراثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است) سوره زمرآیه53

امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله" (پرهیزكاران كسانى هستند كه هنگامى كه كار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى كنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه كسى است جز خدا كه گناهان را بیامرزد)
سوره آل عمران آیه135
باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست . در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه كردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض كردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم كه فرمود:
امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است
"واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلك ذكرى للذاكرین"
سوره هود آیه 114

و فرمود: اى على! آن خدایى كه مرا به حق مبعوث كرده و بشیر و نذیرم قرار داده یكى از شما كه برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش كنار نمى‏رود مگر آنكه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى كه متولد شده پاك مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بكند نماز بعدى پاكش می‏كند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد
بعد فرمود: یا على جز این نیست كه نمازهاى پنجگانه براى امت من حكم نهر جارى را دارد كه در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع كسى كه بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حكم را دارد.


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

خیلی جالبه لطفا دانلود کنید

دانلود در لینک زیر



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 27 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

سلام دوستان عزیز ببخشید که مطالب تکراری شد امتحاناتم شروع شد نتونستم مطالب را بروز کنم ان شاء الله از این به بعد در خدمت شم خواهیم بود



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 27 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

استاد رائفی پور و چگونگی کشف راز دلار

 

 

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ شنبه 7 دی 1388برچسب:, توسط alireza afshar

 

استاد رائفی پور و ناگفته های 8 سال دفاع مقدس



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ شنبه 7 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar
نوشته شده در تاريخ شنبه 7 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

وقتی در سال 1998 ، پس از گذشت 20 سال  از ساخت فیلم "روزهای بهشت" ، ترنس مالیک فیلم "خط باریک قرمز" را درباره جنگ گواداکانال آمریکا در ژاپن برپرده سینما برد ، خیلی ها بازگشت وی به سینما را غنیمت شمرده و آن را ناشی از بروز دیدگاههای جدید در این کارگردان کم کار سینما دانستند. اگرچه هر دو فیلم قبلی مالیک یعنی "برهوت" در سال 1973 و "روزهای بهشت" در سال 1978 مورد پسند برخی منتقدان قرار گرفته و فیلم "روزهای بهشت" علاوه بر نامزدی دو جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری و صدا ، اسکار فیلمبرداری را توسط نستور آلمندروس از آن خود کرده بود.

 

اما پس تراژدی های عاشقانه ای که مالیک در فیلم های "برهوت" و "روزهای بهشت" درباره فرار و گریز از کلان شهرها به سوی طبیعت و سپس سرخوردگی در آن تصویر کرد ، آشکارا تغییر نگاه وی در "خط باریک قرمز" از برانگیخته شدن غریزه خشونت در دامان طبیعت به نماد مامن و پناهگاه انسانی در مقابل تمدن و مدرنیسم احساس گردید. اگرچه در اواخر فیلم "روزهای بهشت" نیز بیابان و طبیعت گریزگاه دو جوان خسته از روابط از هم گسیخته شهری بود.

 

اما فیلم "خط باریک قرمز" به دلیل همین نگاه که از نوعی نگرش ایدئولوژیک کهن درباره رابطه متقابل انسان و طبیعت (در برابر ارتباط انسان و خدا) می آمد، نامزد دریافت 7 جایزه اسکار در سال 1999 (در آستانه هزاره سوم) شد اما قافیه را به فیلم "نجات سرباز وظیفه راین" استیون اسیلبرگ باخت ، چرا که ورای آن دیدگاه نانورالیستی و طبیعت گرا ، به طور کلی بیانیه علیه جنگ و میلیتاریسم به شمار می آمد. همان نوع نگاهی که 10 سال بعد در فیلم "آواتار" جیمز کامرون رویت شد. و شاید همین نوع نگرش نیز باعث واگذاری میدان اسکار توسط جیمز کامرون و آواتارش به همسر سابقش یعنی کاترین بیگلو و "محفظه رنج" او شد. اما آنچه آثاری همچون "خط باریک قرمز" و "آواتار" را برجسته ساخته و می سازد ، نوع دیدگاه عمیقا ایدئولوژیک آنها براساس نظریه ای است که امروزه در منظر برخی کارشناسان و تئوری پردازان " دین نوین جهانی " خوانده می شود. نظریه ای که بخشی از همان پروژه به اصطلاح "نظم نوین جهانی" به شمار می آید.

 

ترنس مالیک نگاه ایدئولوژیک و طبیعت گرای خویش که رگه هایش از فیلم "روزهای بهشت" آغاز شده بود و در "خط باریک قرمز" تکامل جدی پیدا کرد را در فیلم سال 2005 خود تحت عنوان "دنیای نو" براساس داستان قدیمی "پوکاهانتس"( که در سال 1995 نیز یک انیمیشن بلند سینمایی براساس آن ساخته شد) به یک ترکیب آرمانی و تاریخی رسانید. یعنی همان تم طبیعت گرایی و رابطه معنوی انسان و طبیعت را به یک واقعه تاریخی ایدئولوژیک یعنی فتح قاره آمریکا ( به عنوان نقطه عطفی برای عملی ساختن باورهای اعتقادی فاتحان پیوریتن آن ) پیوند زد و حضور نخستین مهاجران به این قاره و تسخیر مکان و سرزمین بومیان و قتل عامشان را به مثابه یک پیوند عمیق معنوی با طبیعت که از درونش عشقی به اصطلاح غیر افلاطونی هم بیرون می زند، به تصویر کشید. یعنی دقیقا همان باور و اعتقادی که در نگاه پیوریتن ها(همان مسیحیان صهیونیست) معتقد به ماموریت آمریکا برای زمینه سازی بازگشت مسیح موعود(براساس دو شرط برپایی اسراییل بزرگ و جنگ آخرالزمان) موج می زد و برای همین به قاره نو رفتند و آن را اورشلیم جدید نام دادند.

 

بقیه در ادامه مطلب



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar
به نظر میرسد ‘افسانه جادوگر’ عنوان هوشمندانه ای است که برای فیلم سینمایی ‘کارآموز استاد ساحر’ برگزیده شده است تا حساسیت های احتمالی در خصوص پخش این اثر را به حداقل برساند.

واقعیت از تخیل عجیب تر است! شاید این جمله مارک تواین نویسنده شهیر آمریکایی در نگاه اول نوعی اغراق ادبی قلمداد شود. اما پخش برخی فیلمهای خاص از شبکه های رسانه ملی عجایب شگف انگیزی را باور پذیر کرده است. تصور کنید برخی مسؤولین رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران که از اساس برای حرکت در جهت تفکر ایرانی- شیعی ضد امپریالیستی- صهیونیستی سازمان یافته است اقدام به آموزش باطنی ترین تعالیم مکاتب یهودی و آنگلوساکسان بنماید و جوانان مخاطب خود را به بهره گیری از این تعالیم برای کشف راه آینده دعوت کنند. این تصور عجیب و شگفت انگیز به دست مسؤولین تهیه فیلم های خارجی شبکه سه سیما تحقق یافته است.

نماد تک چشم سمت چپ به خوبی در طراحی پوستر فیلم استفاده شده است
 
بقیه در ادامه مطلب


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

بسم الله الرحمن الرحیم

جاستین بیبر عروسک صهیونیسم

[تصویر: Justin_Bieber_4.jpg]
هرمهای ماسونی بعنوان تندیس موزیک آوارد سال 2010
?!...AMERICAN MUSIC AWARDS OR MASONIC TOTEMS 

[تصویر: afs5.jpg]
نمادگرایی شیطانی خدای هندو "شیوا"، خدای نابودگر چند دست.


[تصویر: afs2.jpg]
چشم جهان بین در پس زمینه


[تصویر: bb.jpg]
 
بقیه در ادامه مطلب


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

عنکبوت و نماد آن آنقدر اهميت دارد که در قرآن کريم ، يک سوره به اين نام ، نامگذاري شده است . در اين سوره با مطرح کردن موضوع آزمايش و امتحان الهي و تفاوت ميان اهل ايمان با اهل نفاق و کفر ، به داستان انبياء و رسالت آنها در برابر قومشان مي پردازد . سپس در آيه ي ۴۱ در مورد عنکبوت و وجه تمثيل آن مي فرمايد :

(مثل الذين اتخذوا من دون ا… اولياء کمثل العنکبوت اتخذت بيتاً و ان اوهن البيوت لبيت العنکبوت لو کانوا يعلمون ) ؛ « مثل آنان که غير از خدا را دوستان خود گرفتند ، مثل عنکبوت است که خانه اي براي خود بنياد کرد و اگر بدانند ، سست ترين خانه ها ، خانه ي عنکبوت است » .

در اين آيه به صراحت عنکبوت را نماد کساني معرفي مي کند که با غير از خدا دوستي کرده و بر غير او تکيه مي نمايند . در اين آيه عنکبوت به واسطه ي خانه ي سست و ضعيفي که دارد ، نماد سستي ، بي بنياني و آسيب پذيري مي باشد . از اين دو نکته مي توان نتيجه گرفت که هر دوستي و ارتباطي که با غير خدا باشد ، سست و ضعيف و بي بنيان خواهد بود ، که عنکبوت و خانه عنکبوت و تارهاي او نماد اين دوستي و رابطه ي با غير خداست .

يکي از روشهاي هاليوود در تغيير دادن ذهنيت مردم جهان نسبت به يک موضوع ، ساختن فيلمهايي است با آن مضامين ، که در آنها شخصيت ها و قهرمانان فيلم بر خلاف ذهنيت عمومي مخاطبان رفتار کرده و به مرور زمان ديدگاه مردم نسبت به آن پديده تغيير مي کند.

 

sm11 نقد فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز

 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

در ابعاد مختلف هنر می توان ردپای فراماسونری را مشاهده کرد.

 

در ابعاد مختلف هنر می توان ردپای فراماسونری را مشاهده کرد. فراماسونرها از طریق اعطای بورسیه های تحصیلی و کمک های مختلف به حمایت از هنرمندان پرداخته اند و بسیاری از لژهای فراماسونری آثار هنری زیبایی را خلق یا هزینه تولید آنها را پرداخت کرده اند. به علاوه بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و معماران خود فراماسون بوده اند و وابستگی آنها به این جریان بر آثار تولیدی آنها تاثیرگذار بوده است. در ادامه به برخی از حوزه های هنری مورد علاقه جریان فراماسونری می پردازیم.

 

 

معماری ماسونی

تاریخ دانان مدعی هستند که معماری ماسونی همه چیز را (از لژها گرفته تا باغها و ساختمان های قدیمی) تحت تأثیر خود قرار داده است. حتی برخی بر این باورند که شهر واشنگتن بر مبنای نشانه ها و سمبل های فراماسونری ساخته و طراحی شده است. با این حال، تاریخ دانان و محققان در رابطه با رویکرد معماری ماسونی دیدگاه های مختلفی دارند. اکثر این افراد در این خصوص توافق نظر دارند که ویژگی اصلی معماری ماسونی استفاده از نمادها و نشانه های خاص از قبیل پرگار و سه شاخه رز به عنوان نماد کامل می باشد.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar
بسم الله الرحمن الرحیم
بیداری اندیشه
سی و سه درجه فراماسونری اسکاتلندی
درجه اول:شاگرد تازه وارد
درجه دوم:افزاریار
درجه سوم:استاد بنا
درجه چهارم:استاد نهان
درجه پنجم:استاد کامل
درجه ششم:منشی محرم
درجه هفتم:ناظم و قاضی
درجه هشتم:مباشر ساختمان
درجه نهم:برگزیده نه نفر
درجه دهم:برگزیده پانزده نفر
درجه یازدهم:بلند پایه برگزیده
درجه دوازدهم:بزرگ استاد معمار
درجه سیزدهم:طاق خسروی انوش
درجه چهاردهم:شهسوار اسکاتلندی کمال
درجه پانزدهم :شهسوار شمشیر یا شهسوار شرق
درجه شانزدهم:شاهزاده اورشلیم
درجه هفدهم:شاهزاده شرق و غرب
درجه هجدهم:شهسوار مرغ ماهیخوار و عقاب و شاهزاده ی با اقتدار رزکروآی توارث
درجه نوزدهم:بزرگ کاهن
درجه بیستم:بزرگ استاد ارجمند
درجه بیست و یکم:ریش سفید عصر نوح
درجه بیست و دوم:شاهزاده لبنان
درجه بیست و سوم:رییس پرستشگاه
درجه بیست و چهارم: شاهزاده پرستشگاه
درجه بیست و پنجم:شهسوار ابلیس بی باک
درجه بیست و ششم:شاهزاده رحمت
درجه بیست و هفتم:فرمانده معبد
درجه بیست و هشتم شهسوار خورشید
درجه بیست ونهم :شهسوار اندروی مقدس
درجه سی ام :بزرگ شهسوار منتخب قدس،شهسوار عقاب سیاه و سفید
درجه سی و یکم:بزرگ بازرس فرمانده پی جوی
درجه سی و دوم: شاهزاده بلند پایه ی راز نهان شاهانه
درجه سی و سوم:بزرگ بازرس کل
منبع:برادری (استفن نایت)
در همين جا چيزهايي را كه ماسون ها خيلي به آنها علاقه دارند
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حيوانات مورد علاقه ماسون ها:
جغد (؟)
بز (چون معتقدند كه نعوذ بالله حضرت عيسي (علیه السلام) همچون بز كشته شدند)
مار (چون نماد تناسخ است)
ققنوس (چون بعد از مرگ ققنوس جديدي متولد مي شود)
خرگوش (چون هميشه بيدار است)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اعداد مورد علاقه ماسون ها:
11 (به همراه تمامي مضرب هايش يعني به عنوان مثال عدد 88 هم براي آنان مقدس است منتها بسيار به ندرت از آن استفاده مي كنند)
13
33 (مضرب 3 عدد 11 )
616
666
911
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
كلمات و عباراتي كه ماسون ها از آنها استفاده مي كنند:
معمار كائنات
معمار كبير كائنات
نيروي اعلي
انرژي برتر
وجود برتر
تعادل موجود در عالم خلقت
انرژي ايجاد كننده تعادل خلقت
استاد پنهان
استاد معمار
استاد بزرگ (ماسون درجه 33 )

حالا با آگاهي داشتن از اين عبارات و كلمات شما مي توانيد زماني كه يك استاد بزرگ خداوند را نيروي اعلي ببيند حق داريد به ماسون بودن وي شك كنيد (هر چند كه خيلي در نظر عامه مردم دانشمند و فيلسوف باشد)
 
 
بقیه در ادامه مطلب
 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 دی 1388برچسب:, توسط alireza afshar

*قدرتمندترین ابزار تبلیغی شیطان‌پرستان، «سینمای هالیوود» است

حجت‌الاسلام والمسلمین«حمزه شریفی دوست» مدیرگروه عرفان‏های نوظهور نهاد رهبری در دانشگاه‏ها با اشاره به اینکه «هالیوود»، پیامبر شیطان‌پرستی است، ابراز داشت: یکی از پایه‌های ترویج شیطان‌گرایی و بلکه قدرتمندترین ابزار تبلیغی این جریان، «سینمای هالیوود» است؛ به ‌گونه‌ای که اگر این مرکز فرهنگی نبود، هیچ‌گاه این گرایش انحرافی نمی‏توانست در میان عموم به ‌راحتی خود را موجه جلوه دهد، «هنر» در این ‏باره چنان معجزه‌آسا عمل می‌کند که در «فرایند ارتباط»، مخاطب مسحور و مجذوب می‌شود و قدرت تشخیص پیام و تفکیک محتوا از قالب را از دست می‌دهد و در بسیاری از موارد خود را با یک اثر هنری، نه فقط همراه می‌کند که همدلانه برای خود نقش در نظر می‌گیرد و تلاش می‌کند که در اجرای نقش موفق عمل کند، به ‌این ‌ترتیب، محتوای ناشایست و پیام نادرست، آرام آرام خود را به ذهن و فکر مخاطب نزدیک می‌کند و بر قلب و روح او سایه می‏افکند، در نهایت جذب جان او می‌شود.

 *ماموریت جدید هالیوود؛ معرفی آیین و مکتب شیطان‌گرایی

نویسنده کتاب «کاوشی در معنویت‌های نوظهور» افزود: امروزه مرکز مهمی همچون هالیوود که در عرصه هنر سینما فعال و البته تأثیرگذار است، از فرقه شیطان‌گرایی به ‌طور جدی پشتیبانی می‌کند، این ایفای نقش آن‌قدر پر رنگ است که عنوان «پیامبر شیطان‌پرستی» برای این رسانه صهیونیستی، دور از حقیقت نیست، ماهیت و مأموریت فرقه شیطان‌پرستی که امروزه در هالیوود با نام «آیین و مکتب» تبلیغ می‌شود، در محصولات هالیوودی انعکاس تام یافته است، نگاهی گذرا به چند اثر هالیوودی ـ که چندان جدید هم نیستند ـ می‌تواند از طرح حساب شده و درازمدت هالیوود در رسمیت دادن به این فرقه و جذابیت‏بخشی به آن پرده بردارد، این طرح در گام نخست، معرفی، سپس عرضه یک رقیب برای ادیان الهی، آن‌گاه جایگزین کردن، در گام چهارم به حاشیه راندن و در نهایت از بین بردن ادیان الهی خواهد بود.

*«فرزند رزماری» نخستین فیلم شیطان‌پرستی هالیوود

حجت‌الاسلام شریفی دوست با اشاره به یکی از فیلم‌های مهم در ترویج شیطان‌پرستی، به نام «فرزند رزماری» که رومن پولانسکی (کارگردان یهودی) در سال 1968 در هالیوود ساخته است، اظهار داشت: در این فیلم، شیطانی از جهنم می‌آید و نطفه خود را در رحم زنی به نام «رزماری» قرار می‌دهد و به این صورت کودکی شیطانی به نام «آدریان» متولد می‌شود، گهواره این کودک، سیاه رنگ (پرکاربردترین رنگ در فرهنگ شیطان‌پرستی و نماد قدرت تاریکی) و بالای آن صلیبی بر عکس (نمادی که توضیح آن خواهد آمد) آویزان است، در جشن تولد این کودک که افرادی از نژادهای مختلف حضور دارند، چندین بار جمله «درود بر شیطان» تکرار می‌شود، صاحبخانه با خوشحالی می‌گوید: «این کودک، معابد و خدا را از بین خواهد برد و نفرت را آزاد خواهد کرد، او انتقام را در دل‌ها زنده می‌کند و کار خدا تمام است ... درود بر شیطان».

 

فیلم «فرزند رزماری» به کارگردانی«رومن پولانسکی»

 

 

بقیه در ادامه مطلب

 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

بازار هنر مشهد

هالیوود در خدمت فراماسونری و شیطان پرستی
جالب است بدانید که چراغهای تعبیه شده در نوک هرمهای بازار هنر مشهد شبها روشن میشوند و دقیقا همان هرم ماسونی وچشم درخشان را میتوان در معماری بازار هنر مشهد مقدس مشاهده نمود

علامت دست ماسونها در دست این شخص دیده میشود. آن هم در ایرانسل!!!

هالیوود در خدمت فراماسونری و شیطان پرستی

ساختمان مجلس و طراحی کاملا فراماسونی



توجه کنید! تعداد پنجره های ساختمان در تصویر بالا 33 عدد است که عدد مقدس و آخرین درجه
در فراماسونی است .

عکس هرم درداخل ساختمان مجلس
هالیوود در خدمت فراماسونری و شیطان پرستی

ساختمان بانک قوامین شکلی شبیح به نماد obelisk یکی از نمادهای مهمشان
هالیوود در خدمت فراماسونری و شیطان پرستی

کتیبه مرگ رستم و{چشم جهان بین (دجال)}
ایستگاه مرتبط: علی آباد تهران
هالیوود در خدمت فراماسونری و شیطان پرستی



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

هالیوود و نمادها

پس از کشف اتفاقی (؟!) آمریکا و نسل‌کشی ساکنین بومی آنجا و دستیابی به منابع سرشار این سرزمین، مهاجرت یهودیان به آمریکا با حمایت سرمایه‌داران یهود آغاز شد و مهمترین حرفه‌های سنتی یهودیان مانند ایجاد شبکه‌های گسترده تجارت مشروبات الکلی، عتیقه‌جات، مواد مخدر، فحشا، قمار، بانکداری ربوی و تبهکاری سازمان یافته، نیز به آمریکا منتقل شد. در میان نخستین نسل مهاجرین یهودی که توسط لرد راتچیلد و بارون هریش (سرمایه‌داران یهودی) به آمریکا اعزام شدند، بنیانگذاران صنعت سینمای آمریکا (هالیوود) قرار داشتند، مانند لویی مایر، برادران شنک، شموئل گلب فیش (که بعداً نام خود را به ساموئل گلدوین تغییر داد) لویی زلنیک، برادران وارنر، سام اشپیگل، ال‌جانسون اسرائیل بالین (ایروینگ برلین) و غیره.

یهودیان ابتدا سالن‌های سینما را در اختیار گرفتند. آنها به سرعت سالن‌های سینما را گسترش دادند و سپس به تولید فیلم هم پرداختند. با تلاش یهودیان انحصار فیلم‌سازی که متعلق به ادیسون و ساحل شرقی بود، لغو شد و یهودیان عازم ساحل غربی شدند تا «هالیوود» را بنیان گذارند. استودیوهای شش گانه آمریکایی در دهه ۱۹۲۰میلادی، هالیوود را در حومه شهر لس‌آنجلس تشکیل دادند. صاحبان این کمپانی‌ها، یهودی و از مهاجرین اروپای شرقی بودند. این عده شامل برادران وارنر (به ویژه جک وارنر)، ساموئل گلدن، لویی مایر، کارل لمله، ادولف زوکر و ویلیام فاکس می‌شدند که به ترتیب استودیوهای برادران وارنر، متروگلدن مایر، یونیورسال، پارامونت، کلمبیا و فوکس قرن بیستم را تأسیس کردند. اولین استودیو توسط کارل لمله تأسیس شد که نامش یونیورسال بود. آنها از هر چیزی برای موفقیت فیلم‌هایشان استفاده کردند، همانند: سیستم ستاره‌سازی، موضوعات غیراخلاقی، خشونت، اسطوره‌سازی، ترویج خرافات، خیال پردازی، جادو، فلسفه‌ها و تفکرات انحرافی، سمبل‌ها و نشان‌های گمراه‌کننده، فرقه سازی‌های شیطانی، تبلیغات فریبنده و دروغین، استفاده ابزاری از زنان، سرگرمی‌های غیر مفید و مشغولیت‌های کاذب و …

بسیاری از محققان غربی معتقدند هالیوود توسط یهودیان (صهیونیست‌ها ) اداره می شود. صهیونیست‌ها با در اختیار داشتن کنترل کامل هالیوود، به مهمترین و دقیق‌ترین ابزار کنترل اذهان مردم دست یافته‌اند. تهیه‌کنندگان صهیونیزم یهودی، حاکمان مطلق، و کارگردانان و هنرمندان، تحت فرمان آنها هستند. در مجموعه تصاویر زیر که از صحنه‌های مختلف فیلم‌های مختلف جمع‌آوری شده، به وضوح می‌توانید به نفوذ افکار و عقاید فراماسون‌ها و ایلومناتی (فراماسون های بلندپایه) و شیطان‌پرستان در صنعت سینمای هالیوود پی ببرید.

هالیوود و نمادها

در تصاویر ارائه شده، فیلمهایی از سال ۱۹۲۷ مانند متروپلیس وجود دارد تا فیلمهای امروزی. در این تصاویر نماد «چشم جهان بین» بیش از همه خودنمایی می کند و حاکی از ستایش فراماسونها از خدایشان است.

هالیوود و نمادها

به کار بردن این نمادها در فیلمها، تکنیکی از علم کنترل ذهن (Mind Control) می باشد که ناخواسته، تأثیر منفی در ضمیر ناخودآگاه ما خواهد گذاشت مثلا در مورد انیمیشن «Yu-Gi-Oh!: Pyramid of Light» که بسیار معروف بوده و در شبکه مختلف آمریکا، کانادا و چندیـن کشـور اروپایی پخش می شود، داســـتان در مورد نوجوانی است که هرم جهان بینی را پیدا می‌کند که قدرت خاصی به او می دهد و می تواند با آن، کنترل قدرت موجودات فرامادی را به دست گیرد. او از این نیرو در راه خـیر و کـمک به افراد مظـلوم و نابودی افراد ظالم استفاده می‌کند. به خوبی می توان به تاثـیر این فیـلم در ذهن کـودکـان پی برد که چـگونه «هرم جهان بین» پر قـدرت را به عـنوان نماد نـیروی خـیر و خوبی، به اذهـان تلقین می کند.

هالیوود و نمادها

متأسفانه علم مدرن «کنترل ذهن»، امروزه به عنوان ابزاری بسیار مهم برای پیاده کردن طرح شیطانی که خالی کردن جهان از تفکر یکتاپرستی و ترویج شیطان پرستی است، توسط صهیونیزم جهانی مورد استفاده قرار می‌گیرد و مردم نیز از سر ناآگاهی، به دام طرح این شیطان‌پرستان می افتند.
امید است که با آگاهی از چنین مسائلی، مواظب باشیم که فرزندان ما که سازنده نسل آینده می‌باشند، طعمه طرح «کنترل ذهن» صهیونیست ها واقع نگردند.

 

 

لیست فیلم های شیطانی هالیوود در ادامه مطلب



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

مقدمه
 

بی گمان یکی از تاثیر گذارترین ابزارها برای نفوذ در افکار، رسانه های دیداری – شنیداری است که از آن به سینما نام می بریم . عنصر اصلی سینما تصویر است که جایگاه ویژه ای در سیستم فکری و روانی انسان دارد. از دیدگاه روانشناسان هر تصویر معادل هزار کلمه است در حالی که نیم کره راست مغز انسان را مخاطب قرار می دهد و نیم کره راست محل ضبط، ثبت و دریافت اطلاعات شهودی است. اگر ما پنج حس خود را پنج دروازه روح بدانیم، برای ارتباط با پدیده های پیرامون خود در هر شبانه روز ۷۹ درصد اطلاعات را از چشم یعنی از طریق تصویر به دست می آوریم این در حالی است که کنش انسانی محصول دریافت های شهودی است تا دریافت های عقلانی. دریافت های عقلانی در قلمرو چون و چرا و نقد قرار می گیرند، اما دریافت های شهودی این گونه نیستند چرا که در حیطه علم حضوری اند و علم حضوری کمتر مورد چون و چرا و نقد قرار می گیرد . پس هنگامی که مکانیزم دریافت انسان، تصویر محور است، طبعاً سینما در مقایسه با سایر رسانه ها موفق تر عمل می کند. می توان گفت که از میان هنرها سینما در مخاطب شناسی خود موفق ترین بوده است. چرا که سینما منطبق با سیستم ادراکی انسان عمل می کند ؛ یعنی نوعی همخوانی با سیستمی که انسان بر اساس آن خلقت یافته است، دارد. به همین علت است که گرایش و تأثیر پذیری بالایی را نسبت به فیلم های سینمایی در سراسر جهان شاهدیم. در اصل سینما فصل مشترک انسان ها را در نظر می گیرد . فصل مشترکی که در دریافت ادراکی آنها یک سیستم واحد دارد و براساس آن سیستم واحد عمل می کنند و همه اینها نشان دهنده قدرت تصویر است. شاید یکی از دلایل این قدرت این باشد که سینما و تصویر این توانایی را در ذات خودش دارد. این مسأله به سینما برنمی گردد چرا که سینما تنها توانسته مکانیزم ادراک انسان معاصر را کشف کند. پس بهتر است پدیده سینما را یکی از خلاقیت های انسان معاصر در جهت دستیابی به قدرتی تازه بد انیم. خلاقیت انسان معاصری که توانسته این سینما را چنان برنامه ریزی کند که مطابق سیستم کنش ادراکی انسان باشد. وقتی در سال ۱۸۹۰ سینما اختراع شد، بسیاری آن را جدی نگرفتند . اولین فیلمی که در منظر عمومی به نمایش درآمد با نمایش ورود قطار به ایستگاه، مردم را با تصور اینکه قطار از روی آنها رد خواهد شد با وحشت از سالن سینما فراری داد .در آغاز سینما کاملاً تفننی تلقی می شد. با آمدن ژرژ ملییس فرانسوی که شعبده باز نیز بود تخیل وارد سینما شد او به نوعی بنیانگذار خیال سینمایی بود . آرام آرام در دهه ۲۰ و ۳۰ سینما تولدی دوباره می یابد و در اینجاست که می توان قدرت تسلط بر افکار عمومی را دید. بنیان غرب در فضای دموکراسی بر تحت الشعاع قرار دادن افکار عمومی است و در واقع فضای دموکراسی، فضای زیست بوم جمعی و ابزاری در راستای سلطه به افکار عمومی است، در این میان، سینما تأثیرگذارترین بوده زیرا که اولاً سیستم ادراکی انسان را به بهترین نحو تحت تأثیر قرار می دهد و دوم اینکه انسانها یک ذهن قصه پذیر دارند. یکی از عللی که در فرایند یادگیری کودکان از قصه بیشترین استفاده را می کنند، این است که قصه مفاهیم را جزیی می کند و فضا را از آن کلیات تجریدی خارج می کند. همه ما در دوران کودکی حس خیال پروری بسیار گسترده ای داشته ایم. اکنون در بزرگسالی با پدیده قدرتمندی روبرو می شویم که نه تنها این حس را ارضا می کند بلکه افقهای جدیدی را هم تعریف می کند و با نوستالوژی دوران کودکی ما گره می خورد. مضاف بر اینکه عنصر روایت باعث تمرکز در موضوع نیز می شود . در حالی که سخن گفتن یک طرفه و یا پرداخت مفاهیم تدریجی سبب می شود که شما عملاً از آن سیستم ادراکی متمرکز فاصله بگیرید، از همین طریق سینما خیلی سریع به یک عامل قدرتمند تبدیل شد.(۱) و صهیونیست ها اولین کسانی بودند که از این سیستم قدرتمند برای القای تفکر خود به جهانیان به کمک اسطوره سازی در سینما، استفاده کردند.
 

 

 

بقیه در ادامه مطلب



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, توسط alireza afshar

در روایت وارد شده کسى نزد حضرت امام صادق علیه‌السلام گفت: «اللّه اکبر»

 

امام فرمود: خدا از چه چیز بزرگ‌‏تر است؟

 

عرض کرد: از همه چیز!

 

امام فرمود: با این سخن خدا را محدود کردى!

 

آن مرد پرسید: پس چه بگویم؟

 

فرمود: بگو: اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ: «خدا برتر از آن است که به وصف در آید».

 

اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم / و از آنچه دیده‏ ایم و نوشتیم و خوانده‌‏ایم!

 

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر! / ما همچنان در اول وصف تو مانده‌‏ایم!

 

جالب این که در حدیث دیگرى که از همان امام علیه‌السلام نقل شده مى‏‌خوانیم: هنگامى که یکى از اصحاب، عرض کرد، منظور، بزرگ‌‏تر بودن خدا از همه چیز است، امام فرمود: «وَ کانَ ثُمَّ شَىْ‏ءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرُ مِنْهُ» آیا اصولًا در برابر ذات خدا وجودى هست که او برتر از آن باشد؟

 

آن مرد صحابى از امام مى‌‏پرسد: پس چه بگویم؟ فرمود: بگو: «أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ» برتر و بزرگتر از آن است که به وصف در آید.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar
شعیب ابن صالح را می شناسید؟
 
 شعیب ابن صالح را می شناسید؟
 
در طی تاریخ افراد متعددی به نام شعیب بن صالح بوده اند. به عنوان مثال شعیب بن صالح نام یکی از یاران حضرت شعیب می باشد که در روایتی شرح حال او این گونه آمده است:سهل بن سعید نقل نموده كه: هشام بن عبد الملك مرا فرستاد كه چاهى در رصافه حفر كنم، چون دویست قامت كندیم سر مردى پیدا شد،

چون اطرافش را كندیم دیدیم كه مردى است بر روى سنگى ایستاده و جامه‏هاى سفید پوشیده و دست راست او بر سرش گذاشته به روى ضربتى كه بر سرش زده بودند، هرگاه دستش را از آن موضع برمى‏داشتیم خون جارى مى‏شد، چون رها مى‏كردیم بر روى ضربت مى‏گذاشت خون بند مى‏آمد، و در جامه‏اش بود: منم شعیب بن صالح كه حضرت شعیب پیغمبر مرا به رسالت به قوم فرستاد، پس ضربتى بر من زدند و مرا در این چاه انداختند و خاك بر روى من ریختند.

اما کسی به این نام مشهور است که گفته شده در لشگر امام زمان (عج) است و حتی به فرماندهی او در لشگر اشاره شده است. عمّار بن یاسر میگوید: شعیب بن صالح زیر لواى مهدى علیه السّلام خواهد بود.درباره منطقه ای که از آن قیام می کند روایات متضادی وجود دارد و به منطقه خراسان و سمرقند و ری اشاره شده است.خروج شعیب بن صالح از سمرقند است.

جلو آنها مردى از (بنى) تمیم است كه آن راشعیب بن صالح یا صالح بن شعیب میگویند، اصحاب سفیانى را شكست میدهد تا اینكه وارد بیت المقدس شود و سلطنت آن را براى مهدى علیه السّلام مسخر نماید و سیصد نفر از شام بسوى او حاضر خواهند شد. بین خروج آن و بین اینكه تسلیم امر مهدى علیه السّلام شود هفتاد و دو ماه خواهد بود زمان زیادی بود.

مرد كوسه گندم گون و متوسط القامتى كه شعیب ابن صالح نام دارد و غلام بنى تمیم است با چهار هزار نفر كه لباسشان سفید، بیرقهاشان سیاه است از شهر رى خروج میكند، او مقدمه (خروج) مهدى علیه السّلام است، با كسى ملاقات نمیكند مگر اینكه آن را خواهد كشت.به هر حال از روایات مرتبط با این موضوع (فارغ از بحث جعلی یا واقعی بودن آن) مطلب چندانی به دست نمی آید و این قدر می دانیم که یکی از یاران امام زمان (عج) است.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

در یکی از مراکز اسلامی لندن عمرش را گذاشته بود روی این کار، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد

می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه !

آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی

گذشت و به مقصد رسیدیم

موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم

پرسیدم بابت چی ؟

گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم

وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم 

با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم، 

فردا خدمت برسم

تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد 

...من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

انتقام گیری امام زمان (عج) چگونه است؟

انتقام گیری امام زمان (عج) چگونه است؟

انتقام گیری امام زمان (عج) مفهومی است که در متون دینی مکرر ذکر شده است. در حدیثی قدسی بیان شده که: مهدى آخر امامان، كسى است كه دین مرا نصرت مى ‏دهد و دولت مرا در میان مردم مستقر مى ‏سازد و من بوسیله او از دشمنانم انتقام مى‏ كشم و در بعضی از متون ذکر شده که این انتقام گیری، از دشمنان و قاتلان امام حسین (ع) نیز می باشد. از جمله در زیارت عاشورا (فاسأل الله… أن یرزقنی طلب ثارک مع إمامٍ منصورٍ – و اسئله… أن یرزقنی طلب ثاری [کم] مع امامٍ مهدیٍّ) و در دعای ندبه (أین الطّالبُ بِدَمِ المَقتولُ بکربلا).

و درباره کیفیت این انتقام گیری باید گفت که اگر منظور انتقام گرفتن از قاتلان امام حسین (ع)، انتقام از کسانی است که در کربلا حاضر بوده اند، این انتقام تنها با رجعت محقق می شود. یعنی مردگان زنده شده و در نزاع حق و باطل، اصحاب کفر سرکوب می شوند.  و رجعت مطلبی حق است که آیات قرآنی نیز آن را تائید می کند. و از مسلمات عقیده شیعه است.اما با توجه به اینکه بین رجعت و ظهور فاصله است، منظور از انتقام امام زمان (عج) از قاتلان امام حسین (ع) در این نوع انتقام نیست. که مردگان از قبر بیرون آیند و قصاص شوند.بلکه انتقام امام زمان (عج)، انتقام از یزیدیان و سیره و منش آنهاست که در طی تاریخ استمرار داشته و در مقابل حق، صف آرائی کرده است نظرتان چیست.

و حدیثی از امام رضا (ع) نیز این مطلب را تائید می کند. عبد السّلام بن صالح هروىّ گوید: به حضرت رضا علیه السّلام عرض كردم: نظرتان در باره این حدیث كه از امام صادق علیه السّلام روایت شده است، چیست، كه حضرت فرموده‏اند: زمانى كه قائم علیه السّلام قیام كند فرزندان قاتلان حسین علیه السّلام را بخاطر كردار پدرانشان خواهد كشت؟ حضرت فرمودند: همین طور است،عرض كردم پس معنى این آیه چیست: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏[انعام 164 هیچ كس بار گناه دیگرى را به دوش نخواهد كشید؟»

 فرمودند: خداوند در تمام گفتارهایش درست گفته است، لكن فرزندان قاتلان حسین علیه السّلام از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى ‏كنند و هر كس از كارى راضى باشد مثل كسى است كه آن را انجام داده، و اگر كسى در مشرق كشته شود و دیگرى در مغرب از این قتل راضى باشد، نزد خدا با قاتل شریك خواهد بود، و قائم علیه السّلام در هنگام قیام خود، بخاطر رضایتشان از كردار پدران، ایشان را خواهد كشت.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

 

زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت : اى پيامبر خدا پروردگار تو ظالم است يا عادل ؟

داوود (ع) فرمود : خداوند عادلى است كه هرگز ظلم نمى كند.

سپس فرمود:  مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است كه اين سؤال را مى كنى ؟

زن گفت : من بيوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ريسندگى مى كنم ، ديروز شال بافته خود را در ميان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم  تا بفروشم و با پول آن غذاى كودكانم را تهيه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهيدست و محزون ماندم و چيزى ندارم كه معاش كودكانم را تأمين نمايم .

هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر كدام صد دينار (جمعاً هزار دينار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض كردند: اين پولها را به مستحقش بدهيد. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسيد : علت اين كه شما دسته جمعى اين مبلغ را به اينجا آورده ايد چيست ؟ عرض كردند: ما سوار كشتى بوديم ، طوفانى برخاست ، كشتى آسيب ديد و نزديك بود غرق گردد و همه ما به هلاكت برسيم ، ناگهان پرنده اى ديديم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشوديم ، در آن شال بافته ديديم ، به وسيله آن مورد آسيب ديده كشتى را محكم بستيم و كشتى بى خطر گرديد و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسيديم و ما هنگام خطر نذر كرديم كه اگر نجات يابيم هر كدام صد دينار، بپردازيم و اكنون اين مبلغ را كه هزار دينار از ده نفر ماست به حضورت آورده ايم تا هر كه را بخواهى ، به او صدقه بدهى .

حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دريا براى تو هديه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس ‍ هزار دينار را به آن زن داد و فرمود : اين پول را در تأمين معاش كودكانت مصرف كن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از ديگران است.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

 

 

چون حضرت یوسف ازدنیا رفت، او را درتابوتی ازسنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن كردند و علتش این بود كه چون آن حضرت ازدنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته ای می خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن كنند.

 
 
از بركت آن پیكر مطهر بهره مند گردند و سرانجام مصلحت دیدند جنازه را در رود نیل دفن كنند تا آب نیل ازروی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یكسان باشند و بركت آن جنازه بطور مساوی به همه مردم برسد، و این قبر تا زمان حضرت موسی(ع) هم چنان در رود نیل بود تا وقتی كه آن حضرت بیامد و او را از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد.

مسعودی می گوید: «سبب این كه حضرت موسی(ع) جنازۀ حضرت یوسف(ع) را از مصرمنتقل كرد، آن بود كه باران بربنی اسرائیل نبارید. پس خدای متعال به حضرت موسی(ع) وحی فرمود كه جنازۀ یوسف(ع) را بیرون بیاور.حضرت موسی از محل دفن حضرت یوسف پرسید،و كسی ازجای آن مطلع نبود،تا اینكه پیرزنی نابینا وزمین گیر از بنی اسرائیل را آوردند، و او گفت:من جای دفن یوسف را می دانم،
 
ولی سه حاجت دارم كه باید ازخدا بخواهی آنها را برآورد تا آنجا را به تو نشان دهم:یكی آن كه ازاین بیماری نجات یافته وبتوانم راه بروم؛ دیگرآنكه بینا شده وجوانی ام بازگردد؛ سوم اینكه خداوند جایم را دربهشت پیش تو  قرار دهد.خداوند به حضرت موسی وحی فرمود: سخنش را بپذیر كه ما حاجتهای او را برآوردیم.پیر زن محل دفن حضرت یوسف را نشان داد وحضرت موسی جنازه را بیرون آورد وبه فلسطین منتقل ساخت.


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

سلام دوستان خوب ببخشید که با تاخیر برگشتم

 

به هر حال لطف کنید از بقیه صفحات وبلاگ بازدید

 

 

کنید تشکر

 

با یاد و نام خدا به کارمون ادامه میدهیم

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

دانلود در لینک زیر

 

http://alirezareza.persiangig.com/video/427c6053994b45717c758443b7920f52806418.mp4/download



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ جمعه 15 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

دانلود در لینک زیر

 

http://alirezareza.persiangig.com/video/ae0479cca28b6f3c3c411a0ad7f34904747199.mp4/download



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

 

دانلود در لینک زیر

http://alirezareza.persiangig.com/video/a24b435304296d1c653a047f2e79b21d838371.mp4/download



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

 

 دانلود در لینک زیر

 

http://alirezareza.persiangig.com/video/025f3eb237e8f057b2cbf84283d46af4841794_2.mp4



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

 

 

دانلود در لینک زیر

http://alirezareza.persiangig.com/video/d33224345566768799898884545453343343433.mp4/download



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

داستاني از داستانهاي مذهبي حضرت على

 

در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است كه روزى رو به سوى مردم كرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن كدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه "ان الله لا یغفر ان یشرك به و یغفر ما دون ذلك لمن یشاء"(خداوند هرگز شرك را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر كس كه بخواهد مى بخشد) سوره نساء آیه 48
امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ، بعضى گفتند آیه "و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما" (هر كس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم كند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه 110

امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست .

بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم" (اى بندگان من كه دراثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است) سوره زمرآیه53
امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله" (پرهیزكاران كسانى هستند كه هنگامى كه كار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى كنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه كسى است جز خدا كه گناهان را بیامرزد)
سوره آل عمران آیه135
باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست . در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه كردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض كردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم كه فرمود:
امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است
"واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلك ذكرى للذاكرین"
سوره هود آیه 114

و فرمود: اى على! آن خدایى كه مرا به حق مبعوث كرده و بشیر و نذیرم قرار داده یكى از شما كه برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش كنار نمى‏رود مگر آنكه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى كه متولد شده پاك مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بكند نماز بعدى پاكش می‏كند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد

بعد فرمود: یا على جز این نیست كه نمازهاى پنجگانه براى امت من حكم نهر جارى را دارد كه در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع كسى كه بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حكم را دار

 



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 آذر 1398برچسب:, توسط alireza afshar

زاهدی روايت كرده كه در عمرم: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد. اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

» فرشته يك كودك
كودكي كه آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسيد: « مي‌گويند فردا شما مرا به زمين مي‌فرستيد؛ اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي‌توانم براي زندگي به آنجا بروم؟»
خداوند پاسخ داد: «از ميان بسياري از فرشتگان، من يكي را براي تو در نظر گرفته‌ام. او در انتظار توست و از تو نگهداري خواهد كرد.»
اما كودك هنوز مطمئن نبود كه مي‌خواهد برود يا نه.
- اينجا در بهشت، من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها براي شادي من كافي هستند.
خداوند لبخند زد: «فرشته تو برايت آواز مي‌خواند و هر روز براي تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود.»
كودك ادامه داد: «من چطور مي‌توانم بفهمم مردم چه مي‌گويند وقتي زبان آنها را نمي‌دانم؟»
خداوند او را نوازش كرد و گفت: « فرشته تو، زيباترين و شيرين‌ترين واژه‌هايي را كه ممكن است بشنوي، در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كني.»
كودك با ناراحتي گفت: «وقتي مي‌خواهم با شما صحبت كنم، چه كنم؟»
خداوند براي اين سوال هم پاسخي داشت: «فرشته‌ات دستهايت را كنار هم مي‌گذارد و به تو ياد مي‌دهد كه چگونه دعا كني.»
كودك سرش را برگرداند و پرسيد: «شنيده‌ام كه در زمين انسانهاي بدي هم زندگي مي‌كنند. چه كسي از من محافظت خواهد كرد؟»
- فرشته‌ات از تو محافظت خواهد كرد، حتي اگر به قيمت جانش تمام شود.
كودك با نگراني ادامه داد: «اما من هميشه به اين دليل كه ديگر شما را نمي‌توانم ببينم، ناراحت خواهم بود.»
خداوند لبخند زد و گفت: «فرشته‌ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد كرد و به تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت؛ گرچه من همواره در كنار تو خواهم بود.»
در آن هنگام بهشت آرام بود، اما صداهايي از زمين شنيده مي‌شد. كودك مي‌دانست كه بايد به زودي سفرش را آغاز كند. او به آرمي‌يك سوال ديگر از خداوند پرسيد: «خدايا! اگر بايد همين حالا بروم، لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگوييد.»
خداوند شانه او را نوازش كرد و پاسخ داد: «نام فرشته‌ات اهميتي ندارد. به راحتي مي‌تواني او را مادر صدا كني.»



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar
داستـان های کوتـاه جالب و خوانـدنی (201)

 

داستـان های کوتـاه جالب و خوانـدنی (201)

چنگیز خان مغول و شاهین پرنده


یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.

آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.

چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.

این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت. ولی دیگر جریان آب خشک شده بود ...

چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

« مرحوم حاج سید محمد تقی مشیری که افتخار مصاهبت مرحوم آیت الله  سید علی مجتهد سیستانی را داشتند  در علم جفر مهارت و اطلاعی کامل داشت و مجهولاتی را به وسیله آن معلوم و گمشده هایی را پیدا می نمود.
وی نقل می کرد:
 زمانی مبتلا به کسالت پا درد شدم به طوری که راه رفتن برایم مشکل بود و هر چه توانستم، معالجه کردم، بهتر نشد، تا جایی که گاهی مرا به دوش کشیده و می بردند و اغلب با کمک عصا به زحمت راه می رفتم. چاره آن را منحصر به تشرف خدمت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف دیدم و راه تشرف را از طریق جفر یافته بودم.
پس حساب کردم چه وقت آن حضرت به زیارت جدش حضرت رضا علیه السلام مشرف می شود؟ معلوم کرد، در روز عاشورا موقع ظهر.

باز حساب کردم با چه لباسی و با چند نفر؟ معلوم کرد با لباس اعراب و سه نفر رفیق. و این حساب من در ذی القعده بود. انتظار کشیدم تا ذی القعده تمام شد و ذی الحجه گذشت و محرم فرا رسیده و روز عاشورا شد.

پس غسل زیارت کرده و به زحمت فراوان مشرف شده و زیارت مخصوص و جامعه و عاشورا را خوانده و در مقابل درب پیش روی، که ورود آن حضرت را آن حساب، از آنجا تعیین کرده بود نشسته و انتظار ظهر را می کشیدم تا اینکه موقع زوال ظهر شد.
دیدم چهار نفر شخصی نورانی شبیه به هم به یک قیافه و یک لباس وارد شده و هر کدام به یک طرفی رفته و مشغول زیارت شدند و من یکی از آنها را که مجذوب او شده بودم و یقین داشتم که حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف است تعقیب نمودم.

او در مسجد بالا سر مشغول نماز شد و من در مقابلش نشستم، تا سلام نمازش را داد و من خواستم عرض ارادت و حاجت کنم، آن جناب مهلت نداده برق آسا پس از سلام نماز برخاست و نماز دیگر را شروع کرد.

من با خود گفتم: اگر تا شب هم بنشینم نماز خواهد خواند. پس دقت می کنم که تا سلام نماز را گفت بلادرنگ من هم به آن حضرت سلام می کنم. وقتی جواب مرا داد، عرض حاجت می کنم ولی در این مرتبه هنوز سلام نداده بود که یکی از آن سه نفر که در حرم مطهر بودند آمدند وگفت:
« یا خضر تعال راح المهدی: ای خضر بیا که حضرت مهدی علیه السلام رفت. »

 آن شخص که من یقین داشتم که حضرت صاحب (ع) است ولی حضرت ، خضر نبی بود، فوراً حرکت کرد و به آن سه نفر دیگر ملحق و از حرم بیرون رفتند و من در عقب سر آنها می دویدم که شاید آنها را درک کنم و به خدمت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه برسم.

ولی ممکن نشد و می دیدم آنان را که از دار السیاده خارج و در میان انبوه و ازدحام مردم که در صحن مطهر مشغول به عزاداری بودند از نظرم غایب شدند و من سر از پا نشناخته از صحن به بست بالا رفته و بار به صحن آمده و از بست پایین خارج شدم ولی اثری از آنها نیافتم و شاید یک ساعت و یا بیشتر از این طرف به آن طرف می دویدم و نگاه می کردم شاید بار دیگر هم آنها را ببینم ولی دولت مستعجل بود.

 دیگر به آن فیض نرسیدم و ناگاه متوجه خودم شدم که قبل از این، عاجز از راه رفتن عادی بودم ولی اکنون مدتی است می دوم و پایم درد نمی کند و از برکت توجه و عنایت آن بزرگوار شفا یافته است. »



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 تشرف تاجر اصفهانی و طیّ الارض با جناب هالو

 

حاج آقا جمال الدین(ره) نقل می فرمود:
« من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شیخ لطف الله ، که در میدان شاه اصفهان واقع است، می آمدم. روزی نزدیک مسجد جنازه ای را دیدم که می برند و چند نفر از حمالها و کشیکچی ها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجار هم که از آشنایان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدت گریه می کرد و اشک می ریخت.

من بسیار تعجب کردم چون اگر این میت از بستگان بسیار نزدیک حاجی تاجر است که این طور برای او گریه می کند، پس چرا به این شکل مختصر و اهانت آمیز او را تشییع می کنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا این طور برای او گریه می کند؟
تا آن که نزدیک من رسید، پیش آمد و گفت: آقا به تشییع جنازه اولیاء حق نمی آیید؟ با شنیدن این کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. ( این محل سابقاً غسالخانه مهم شهر بود ) وقتی به آن جا رسیدیم، از دوری راه و پیاده روی خسته شده بودم.

 در آن حال ناراحت بودم که چه دلیلی داشت که نماز اول وقت و جماعت را ترک کردم و تحمل این سختی را نمودم آن هم به خاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در این فکر بودم که حاجی پیش من آمد و گفت: شما نپرسیدید که جنازه از کیست؟
گفتم: بگو.
گفت: می دانید امسال من به حج مشرف شدم. در مسافرتم چون نزدیک کربلا رسیدم، آن بسته ای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثیه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هیچ آشنایی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصور آن که این همه دارایی را داشته ام و تا این جا رسیده ام؛ ولی از حج محروم شده باشم، بی اندازه مرا غمگین و افسرده کرده بود.
در فکر بودم که چه کنم. تا آن که شب را به مسجد کوفه رفتم. در بین راه که تنها بودم و از غم و غصه سرم را پایین انداخته بودم، دیدم سواری با کمال هیبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامرعلیه السلام توصیف شده، در برابرم پیدا شده و فرمودند:
چرا این طور افسرده حالی؟

عرض کردم: مسافرم و خستگی راه سفر دارم.
فرمودند: اگر علتی غیر از این دارد، بگو؟ با اصرار ایشان شرح حالم را عرض کردم.
در این حال صدا زدند: هالو.
دیدم ناگهان شخصی به لباس کشیکچی ها و با لباس نمدی پیدا شد. ( در اصفهان در بازار، نزدیک حجره ما یک کشیکچی به نام هالو بود ) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، دیدم همان هالوی اصفهان است.
حضرت به او فرمودند: « اثاثیه ای را که دزد برده به او برسان و او را به مکه ببر » و خودشان ناپدید شدند.
آن شخص به من گفت: در ساعت معینی از شب و جای معینی بیا تا اثاثیه ات را به تو برسانم.
وقتی آن جا حاضر شدم، او هم تشریف آورد و بسته پول و اثاثیه ام را به دستم داد و فرمود: درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببین تمام است؟ دیدم چیزی از آنها کم نشده است.
فرمود: برو اثاثیه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مکه برسانم.
من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود: پشت سر من بیا. به همراه او رفتم. مقدار کمی از مسافت که طی شد، دیدم در مکه هستم.

فرمود: بعد از اعمال حج در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزدیکتری آمده ام، تا متوجه نشوند.
ضمناً آن شخص در مسیر رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به طور ملایمت می زدند؛ ولی هر وقت می خواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نیستید، هیبت او مانع از پرسیدن این سؤال می شد.
بعد از اعمال حج، در همان مکان معین حاضر شدم و او هم مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند.

در آن موقع فرمود: حق محبت من بر گردن تو ثابت شد؟ گفتم: بلی.
فرمود: تقاضایی از تو دارم و موقعی که آن را از تو خواستم انجام بده. او رفت.
تا آن که به اصفهان آمدم و برای رفت و آمد مردم نشستم. روز اول دیدم همان هالو وارد شد. خواستم برای او برخیزم و به خاطر مقامی که از او دیده ام او را احترام کنم اشاره فرمود که مطلب را اظهار نکنم، و رفت در قهوه خانه پیش خادمها نشست و در آن جا مانند همان کشیکچی ها چای خورد.
بعد از آن وقتی خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب که گفتم این است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنیا می روم و هشت تومان پول با کفنم در صندوق منزل من هست. به آن جا بیا و مرا با آنها دفن کن.

در این جا حاجی تاجر فرمود: آن روزی که جناب هالو فرموده بود، امروز است که رفتم و او از دنیا رفته بود و کشیکچی ها جمع شده بودند. در صندوق او، همان طور که خودش فرمود، هشت تومان پول با کفن او بود. آنها را برداشتم و الآن برای دفن او آمده ایم.
بعد آن حاجی تاجر گفت: آقا! با این اوصاف، آیا چنین کسی از اولیاء الله نیست و فوت او گریه و تأسف ندارد. »


برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

شهید ثالث، قاضی نورالله شوشتری(ره) می فرماید:
« بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی(ره) است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می خواند و آنان را گمراه می نمود، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی داد که نسخه ای بردارد.

علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و رّد کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد.

آن شخص چون نمی خواست که دست رد به سینه علامه حلی بزند، گفت: سوگند یاد کرده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.

مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می تواند از آن نسخه بردارد. وقتی به نوشتن مشغول شد و شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود. همان لحظه حضرت صاحب الازمان (عج) حاضر شدند و به او فرمودند:
« کتاب را به من واگذار و تو بخواب. »

علامه حلی خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، نسخه کتاب از کرامت و لطف حضرت صاحب الازمان علیه السلام تمام شده بود.

البته این قضیه را به صورتهای دیگری هم بیان کرده اند؛ از جمله در کتاب قصص العلماء این طور آمده است که:
« علامه حلی (ره) کتاب را توسط یکی از شاگردان خود که نزد آن عالم مخالف درس می خواند برای یک شب به عنوان عاریه به دست آورد و مشغول نسخه برداری از آن شد. همین که نصف شب گذشت، علامه بی اختیار به خواب رفت و قلم از دستش افتاد.
 وقتی صبح شد و وضع را چنین دید اندوهناک گردید؛ ولی وقتی کتاب را ملاحظه کرد، دید تمامش نوشته و نسخه برداری شده است و در آخر آن نسخه این جمله نوشته شده:
کتبه م ح م د بن الحسن العسکری صاحب الزمان ( این نسخه را حجة بن الحسن العسکری صاحب الزمان علیه السلام نوشته است ).
علامه فهمید که آن حضرت تشریف آورده اند و نسخه را به خط مبارک خود تمام نموده اند. »



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, توسط alireza afshar

-احادیث وروایات درپیرامون معراج پیامبر(ص):احادیث وروایات بسیاری درموردمعراج پیامبروجودداردوهمه امامان شیعه این واقعه راتاییدکرده اندوتمام مسلمانان اتفاق نظرداشته که آن حضرت به معراج رفته است ازامام علی(ع)سوال شدکه اگرمسلمانی به یگانگی خداوندورسالت حضرت محمد(ص)شهادت دهدولی معراج رفتن ایشان راقبول نداشته باشدحکمش چیست؟ایشان فرمودند:معراج رفتن پیامبردراثبات رسالت آن حضرت بسیاراهمیت داردوکسی که به معراج پیامبر(ص)اعتقادی نداشته باشد ایمانش کامل نیست برای اثبات معراج پیامبر(ص)فقط به آیه اول سوره اسراءاکتفامی کنم((منزه است خدای قادری که شبانه بنده خودراازمسجدالحرام به سوی مسجدالقصی سیرداد))ونیزحضرت امام صادق(ع)خطاب به یاران خودفرمودند:هرکه معراج رابه هرنحوی منکرشودازمانیست وازدایره اسلام خارج است
۲-سفرنامه معراج پیامبراعظم(ص):قبل اینکه داستان معراج پیام آورمهرورحمت رابرای شماعزیزان بنویسم لازم است بگویم که داستان معراج حضرت محمد(ص)(دراین وبلاگ به صورت مختصردرج شده است)یکی ازمعجزات ایشان است که بی استفاده ازامکانات طبیعی ووسایلی که ماامروزه باآن سروکارداریم درزمانی بسیارکوتاه به عرش الهی قدم نهادندوتمام این وقایع رامورخان ازدهان مبارک خودپیامبر(ص)شنیده اندکه ازجمله می توان امیرالمومنین علی(ع)رانام برد
واینک داستان معراج پیامبر:شبانگاه به سوی مسجدالحرام روانه شدم درآنجاباعمویم حمزه وپسرعموهایم علی وجعفردیدارکردم پس ازرفتن به مسجدبه خانه برگشتم هنگام خواب که فرارسیدسه ملک ازملائک چهارگانه(جبرئیل میکائیل واسرافیل)به سویم آمدند کمی که بیشتردقت کردم حیوانی رادیدم که ازقاطرکوچکتروازالاغ بزرگتربودودمی همچون دم گاووگردنی مانندگردن اسب داشت دوتن ازملائک یکی مهارودیگری رکابش راگرفته بودسومی به سویم آمدوبه من برای سوارشدن به آن حیوان کمک کرد
لباسم رامرتب کرد دراین هنگام آن حیوان که(براق)صدایش می کردندقصدفرارکردکه جبرئیل به اوضربه ای زدوگفت:(ای براق آرام باش که تاکنون پیامبری بااین مقام برتوسوارنشده وازاین پس کسی ماننداوبرتوسوارنخواهدشد)وبراق آرام شدکمی که بابراق وهمراهی جبرئیل بالارفتیم صدایی ازسمت راست شنیدم که مرابه سوی خودمی خواندبه آن توجهی نکردم سپس ازسمت چپ صدایی شنیدم به آن هم توجه نکردم به زنی رسیدم که بادست وساعدبرهنه غرق درزیورآلات دنیوی به سویم آمدوگفت:ای محمدبه من نگاه کن تاباتوسخن بگویم به اونیزتوجه نکردم همین طورکه پیش میرفتیم صدایی شنیدم که ازشنیدنش ترسیدم ازآن نیزگذشتم درهمین زمان جبرئیل مراازبراق پایین آوردوگفت:نمازبخوان من نمازخواندم سپس پرسید:آیامی دانی درکجانمازخواندی گفتم نه گفت:درکوه سیناهمان جایی که خداوندباموسی سخن گفت.
آنگاه سوارشدم آن قدررفتیم که جبرئیل بازهم به من گفت پیاده شونمازبخوان من پیاده شدم ونمازخواندم دوباره پرسید:هیچ می دانی درکجانمازخواندی؟گفتم نه گفت:دربیت الحم همان جایی که عیسی بن مریم متولدشداینجاناحیه ای ازبیت المقدس است که تودرآن نمازخواندی.سپس سواربراق شدم تااینکه به بیت المقدس رسیدیم آن گاه افساربراق رابرحلقه ای که پیامبران قبل ازمن افسارمرکب خودرابه آن بسته بودندبستم وواردمسجدشدم باکمی دقت متوجه شدم که درخیل عظیم پیامبران قراردارم به اشاره جبرئیل دیدم درمقابلم ابراهیم(ع) موسی(ع)وعیسی(ع)قراردارندهمه پیامبران خدابه خاطرمن آمده بودندوقت نمازشد همه محیای خواندن نمازشدیم باخودپنداشتم که جبرئیل پیش میرودوبرهمه امامت می کند ولی اوبه سویم آمد مراپیش بردتاامامت کنم پس ازفارق شدن ازنمازکسی نزدم امدوسه کاسه آب شیروشراب برایم آورداما شنیدم کسی میگفت:اگرآب رابنوشدخودوامتش غرق میشوند اگرشراب راانتخاب کندخودوامتش گمراه خواهندشدواگرشیررابنوشدهدایت وپاکی رابرای خوردوامتش اتخاب کرده است پس ازشنیدن این سخنان ظرف شیررابرداشتم وکمی ازآن نوشیدم جبرئیل گفت:(خودوامتت هدایت شدیدوامتت فطرت پاکش راانتخاب کرد)جبرئیل ازمن پرسید:درراه چه دیدی؟گفتم:صدایی ازسمت راست وچپم شنیدم وزنی راغرق درجواهرات دیدم که به هیچ کدام ازآنهاتوجه نکردم جبرئیل گفت:اگربه صدای سمت چپ خودمتوجه می شدی امتت بعدازتوبه کیش مسیحیان می گرویدنداگربه سمت راستت نگاه میکردی بعدازتوامت تو به آیین یهودیان میگرویدندواگربه آن زن توجه می کردی امتت پس ازتو متوجه اموردنیوی می شدند به اوگفتم:صدای هول انگیزی که شنیدم ومراترساندچه بود؟گفت:ای محمداین صدای سنگی است که من هفتاد سال پیش ازدردوزخ به داخل آن پرتاب کردم والعان به انتهای آن رسیده است بعدجبرئیل بالا رفت ومراباخودبردتااینکه به آسمان دنیارسیدیم وفرشته ای رادیدم که به اواسماعیل می گفتند
هفتادفرشته درفرمان اوبودندوهرکدام ازفرشتگان به هفتادهزارتن دیگردستورمی دانداوازجبرئیل پرسید:اینکه همراه توست کیست؟جبرئیل جواب داد:این محمدرسول خداست پرسید:مبعوث شده؟گفت:بله دررابازکردبه وی سلام کردم اونیز به من سلام کردوگفت:درودبربرادرصالح وپیامبرصالح.آنگاه فرشتگان آنجایکی پس ازدیگری به ملاقاتم آمدندسپس به آسمان دوم آسمان ابوالبشرآدم(ع)رسیدیم آنجاتمام فرشتگان می خندیدندبجزیکی ازآنهاکه مخلوقی بزرگترازاوندیده بودم باچهره ای گرفته وخشمگین بامن مثل دیگران رفتارکردهرآنچه دیگران گفته بودنداوهم گفت وبرایم دعاکرداماهرگزنخدیدپرسیدم:ای جبرئیل این کیست که اینطورخشمگین است؟مرابی قرارکرده گفت:حق باتوست که چنین وحشت کنی ماهمگی ازاومی ترسیم زیراکه اومالک دوزخ است وتاکنون نخندیده ازروزی که خدااورامسئول دوزخ کرده خشمش به دشمنان خداوگمراهان بیشترشده است خداوندبزرگ انتقام خودراازدشمنانش به وسیله وی میگیرید
واگربرکسی تبسم کندآنکس تویی به هم سلام کردیم ومن رابه بهشت بشارت دادازجبرئیل خواستم که اودوزخ رابه من نشان دهدجبرئیل به اوگفت:ای مالک جهنم آتش رابه محمدنشان بده مالک پرده دوزخ رابالا برددری ازآن راگشودناگهان شعله ای ازآتش به آسمان سرکشیدکه تصورکردم مراهم می سوزاندخودراعقب کشیدم وبه جبرئیل گفتم:دستوربده دراببندداونیزبه مالک گفت پرده رابه حال اول برگرداندبه حرکت خودادامه دادیم تابه مردی گندم گون رسیدیم ازجبرئیل پرسیدم:اوکیست؟گفت:اوپدرت آدم است مرابه اومعرفی کردوآدم گفت(روحی پاک وبوی پاک ازتنی پاک)

 

 

... بقیه در ادامه مطلب



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, توسط alireza afshar

آلبرت انیشتین(وفات 1955 م) در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: "دی ارکلرونگ
" Die Erkla"rung - von: Albert Einstein – 1954
یعنی:"بیانیه" که در سال 1954 آن را در امریکا و به آلمانی نوشته است - اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین ومعقولترین دین می داند.

این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله بروجردی است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران محرمانه صورت پذیرفته است. اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) وبیش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسی (که از عربی به انگلیسی ترجمه وتحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده) تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود وتنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.

از آنجمله حدیثی است که علامه ی مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل میکند که: هنگام برخاستن از زمین پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود.اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ...انیشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد...همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات میکند(علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل).

او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" میداند:

E = M.C2 >> M = E :C2
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عیناً به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

او همچنین در همین رساله عقیده ی به "وحدت وجود" را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه "فیزیک کلاسیک" و "فیزیک نسبیتی" به شدت مورد حمله قرار می دهد ...

بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است(حیّز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد...

در رابطه با "عقل" نیز با کمال شگفتی - انیشتین نظریه ی اخباریون شیعه را ( که عقل را نسبی میدانند و در حریم شرع و دین آن را بکار نمیبرند) صحیح دانسته و میگوید: حق با اخباری های شما ست و هنوز زود است که مردم این را بفهمند..

در ادامه نیز فرمول ریاضی خاصی برای "عقل نظری بشر" ارائه داده و "نسبیت" آن را اثبات میکند... .

3 میلیون دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی( مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل" بنز" از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. اصل نسخه ی این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن - بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری میشود

انجمن فيزيكدانان جوان



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, توسط alireza afshar

زمزم نام چاه (یا چشمه) مقدسى است داخل مسجدالحرام در ۱۸ مترى جنوب شرقى کعبه مقابل زاویه اى که حجرالاسود در آن قرار دارد. این چاه در ۲۱ متری مسجد الحرام است که دارای ۳۰ متر عمق بوده و در زمان ملک خالد ۱۲ متر آن را سنگ بند کردند. طبق روایات این چشمه را حضرت جبرئیل زمانی پدید آورد که تشنگى بر حضرت اسماعیل و هاجر(که توسط حضرت ابراهیم از سرزمین فلسطین کنعان به صحراى خشک و بى آب عربستان کوچانده شدند) غلبه کرد. برخى روایات جوشش آب زمزم را به سودن پاشنه پاى حضرت اسماعیل (تشنه و بى قرار) به زمین نسبت داده اند.

همان گونه که می دانید شهر مکه شهری کاملا سنگی می باشد یعنی کعبه در میان صخره ها و در دل کوه های آن منطقه توسط حضرت ابراهیم (ع) و به دستور خداوند بنا شده است . جالب است بدانید بعلت سنگی بودن شهر مکه امکان حفرچاه امکان پذیر نمی باشد حتی شهر مکه لوله کشی آب ، لوله کشی گاز ، و لوله کشی فاضلاب هم ندارد و هر روز صبح توسط دولت سعودی آب با تانکرها به هتل ها و سایر اماکن منتقل شده و در منبع ذخیره می شوند . همینطور توسط تانکرهای مخصوص فاضلاب هتلها تخلیه شده و به بیرون شهر منتقل می شوند حال جالب اینجاست که آب منطقه شهر مکه و مدینه توسط چاه زمزم تهیه می گردد .

نحوه پیدایش آب زمزم :

حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خداوند هاجر و اسماعیل را از کنعان (فلسطین) به سرزمین سوزان فاران (مکه) که نه جانداری، نه آب و علفی و نه غذایی داشت در میان دره های کوهستانی آن منتقل کرد. ابراهیم در آن دقیقه دست تضرع به درگاه خدای بی نیاز برآورده، عرضه داشت: بار خدایا، فرزندم را در دشتی که قابل کشت و زرع نیست و کسی در آن رفت و آمد نمیکند؛ نزدیک خانه ای که حرم تواست گذاتشتم تا نماز را به پای دارند هاجر و اسماعیل تنها ماندند! چیزی نگذشت که هوای سوزان مادر و فرزند تبعیدی را تحت فشار قرار گذاشت.به زودی آبهای ذخیره و غذای آنان به اتمام رسید! تشنگی اسماعیل را بیحال و هاجر را پریشان ساخت. در جستجوی آب به هر سوی میدوید، از صفا به مروه و از مروه به صفا تا آنجا که توانست سعی کرد اما تلاش او به شکست انجامید چون دستش از عوامل ظاهری قطع گردید، برفراز کوه با آفریننده خود مشغول راز و نیاز شد.

در این حال حضرت اسماعیل از تشنگی زیاد پاشنه خود را در خاکی که زیر پای خود بود میکشید کم کم متوجه شد که زیر پای خود خاک به گل تبدیل شد در این هنگام هاجر مادر ایشان در کنار حضرت اسماعیل حاضر شد و دائم کلمه زمزم را به زبان آورد . زمزم در لغت آب گوارا و شیرینی را که اندکی شور باشد گویند و همچنین در جوشیدن آب از زمین را نیز زمزم می گویند .

 

از زمان حضرت اسماعیل تا کنون (قریب ۳۸۷۲ سال ) آب این چاه جریان داشته و مقدار آن همیشه ثابت بوده و این آب معجزه الهی است که همِیشه موجب شگفتی دانشمندان و محققین بوده و خواهد بود .زمزم را در لغت آب گوارا و شیرینی که اندکی شور باشد گویند. چاه زمزم به نام هایی چون اسماعیل، حفیره، شفاء، عافیه و میمونه نیز شناخته می شود.آبی که خداوند به عنوان هدیه به مومنانی که از دور دست برای زیارت به این بیابان مشرف میشوند ارزانی داشته است.

آب چاه زمزم در ابتدا از طریق ریسمان و سطل بالا کشیده می شد، اما امروز این چاه در یک اتاق زیرزمینی قرار گرفته و از پشت صفحات شیشه ای قابل رؤیت است اما زائران اجازه ورود به آن را ندارد. پمپهای الکترونیکی آب را از چاه خارج می کند و از منبع هایی اطراف الحرام آن را در دسترس زائران قرار می دهند . هر روزه تانکرهای آب زمزم جهت استفاده زائران حرم نبوی نیز به مدینه منتقل می شوند البته به مسجدهای مکه مکرمه نیز آب زمزم اختصاص یافته و با تانکرهای کوچک به صورت روزانه تقسیم می شوند.

در اینجا برخی از ویژگیهای آب زمزم را به اجمال بیان میکنیم:

۱ ) علیرغم استفاده مداوم از آب زمزم تا به حال این چاه خشک نشده است. و جالب است که تمامی چاه های دیگر اطراف شهر مکه همگی خشک شده اند .

۲ ) آب این چاه از زمان بوجود آمدن تا به حال دارای ترکیبات معدنی یکسان بوده است.

۳ ) این آب در نقاط مختلف دنیا آزمایش شده و دارای تقاضای بالایی در سطح جهان میباشد .

۴ ) هیچگونه ترکیبات شیمیایی و یا کلر جهت ضدعفونی به این آب اضافه نشده است.

۵ ) بر خلاف چاههای دیگر هیچگونه رشد و زندگی گیاهی و جانوری در این چاه وجود ندارد و علیرغم آن که این موضوع خود باعث طعم بد و بوی نا مطبوع آب میگردد اما آب زمزم بدینگونه نمیباشد.

۶ ) آزمایش شده است آب زمزم بر خلاف سایر آب های جهان حتی آب باران که در مدت نگهداری طولانی فاسد شده رنگ آن عوض و بد بو میشوند آب زمزم فاسد نشده و قابل نگهداری می باشد پس حاجیانی که این آب را بعنوان تبرک هدیه می دهند بسیار قابل اهمیت می باشد .



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, توسط alireza afshar

نقد بازی ضد شیعی Assassin's Creed

 


متاسفانه اکثر این ادعاها از طرف افراد بی نام و نشان و نامطلع در زمینه بازی‌های رایانه‌ای منتشر می‌شود و همین موضوع جای شک و شبه فراوان دارد. نخستین ادعایی که در این رابطه مطرح شد به برنامه‌ی چراغ خاموش که از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد برمی‌گردد که در یکی از قسمت‌های خود که به بازی‌های رایانه‌ای اختصاص داده‌ شده ‌بود ادعای "شیعه‌کشی" را در این بازی مطرح کرد. ادعا از طرف کسانی بود که بعدها با تماس با برنامه مشخص شد از بازی‌های رایانه‌ای هیچ اطلاعی ندارند. این ادعا در حالی صورت گرفت که هیچ یک از افراد ترورشده به‌ وسیله‌ی الطائر قهرمان این بازی اصلا شیعه نبودند بلکه شخصیت‌های اصلی جنگ‌های صلیبی بوند. شخصیت‌هایی که در این بازی ترور می‌شوند، افرادی هستند که از شخصیت‌های واقعی در تاریخ الهام گرفته شده‌اند و در بازی هیچ نشانه‌ای از شیعه بودن آن‌ها وجود ندارد. 9 شخصیتی که در بازی ترور می‌شوند به طور قطع مسیحی یا سنی هستند. البته با استدلالی محکم می‌توان فرضیه‌ی شیعه بودن آن‌ها را به کلی رد کرد. افراد مسلمان ترور شده در بازی بدون استثنا همگی افراد بانفوذی در امپراتوری عثمانی هستند امپراطوری‌ای که در آن دوران از دشمنان درجه‌ی یک کشور ایران بود و در شیعه کشی و ضدیت با ایران‌نیان ید طولانی داشت. پس فکر این‌که افراد شیعه در چنین حکومتی صاحب نفوذ باشند به کلی باطل است. و این‌که نویسندگان این برنامه چگونه به این نتیجه رسیده‌اند هنوز هم جای سوال است.

اما اخیرا (11 مهر 1389) مطلبی در وب‌سایت خبری تابناک با عنوان "پیدا و پنهان بازی ضد شیعی "فدائیان مذهبی"" انتشار یافت که در نوع خود جالب توجه است. نویسنده‌ی این مطلب مدعی است که این بازی می‌خواهد از طریق معرفی کردن شیعیان به عنوان قاتلانی بی‌رحم به این مذهب ضربه وارد کند. بیشتر این مطلب توضیحاتی‌ است در رابطه با ویژگی‌ها و قصه‌ی بازی. اما ایرادی که از بازی گرفته شده است بدین قرار است: "اما مسأله مهمی که شاید تا به حال هیچ‌کسی متوجه آن نشده، این‌که آیا این شرکت با تمام دقتی که در مراحل ساخت یک چنین بازی نرم‌افزاری به کار می‌گیرد، ممکن است به طور اتفاقی، لوگو و آرم اساسینس را نام مقدس امیرالمومنین (ع) قرار دهد یا اینکه از این کار هدفی داشته است؟ پر واضح است که این مسأله اتفاقی نبوده."

در ادامه آمده است: "پس یقینا این مسأله سهوا رخ نداده است. خوب یا بد این مسأله را هنوز نفهمیده ایم! اما این شرکت چنان ماهرانه نام مقدس علی (ع) را در اجزاء بازی «اساسینس» جای داده که نه تنها میلیون‌ها کاربر ایرانی تا به حال متوجه این قضیه نشده‌اند، بلکه سازمان‌های مربوط به مجوز و پخش نیز متوجه این مسأله نشده‌اند!
در سال 2007 میلادی شرکت مشهور «یوبی سافت» بازی نرم افرازی جدید، زیبا و سرگرم کننده ای را به بازار جهانی عرضه کرد که مانند دیگر بازی های این شرکت دارای محیطی جذاب با گرافیک بالا بود که مورد استقبال جهانی واقع گردید. در پی این استقبال، شرکت «یوبی سافت» نسخه دو این بازی را نیز فورا آماده و به بازار جهانی عرضه کرد. نام این بازی «آساسینس کرید» است که ترجمه فارسی آن "قاتلان" یا "فدائیان مذهبی" است.

برخی این بازی را مرتبط با «حشاشین» می دانند. حشاشین از فرقه اسماعیلیه بودند که بعد از امام جعفر صادق (ع) اسماعیل فرزند دیگر ایشان را امام زمان می دانستند و او را بعنوان امام آخرشان قبول داشتند. در زمان سلسله سلجوقیان فردی بنام «حسن صباح» رهبری فرقه اسماعیلیه در ایران را بعهده گرفت. او مردی دانشمند، سیاستمداری زیرک و دانشمندی با ذکاوت بود. از زمان او به بعد پیروان اسماعیلیه در ایران با نام باطنی [تصویر:  14395_T0XBVTB7_pic.JPG]
شناخته شدند.



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 آبان 1392برچسب:, توسط alireza afshar

بسم الله الرحمن الرحیم

 أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْكُبْرى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ، أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْكِیآءُ ، أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ

 

سلام بر حسین كه جانش را تقدیم نمود ، سلام بر آن كسى كه در نهان و آشكار خدا را اطاعت نمود ، سلام بر آن كسى كه خداوند شفا را در خاكِ قبرِ او قرار داد ، سلام بر آن كسى كه (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ، سلام بر آن كسى كه امامان از نسل اویند ، سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ، سلام بر فرزند سرور جانشینان ، سلام بر فرزند فاطمه زهراء ، سلام بر فرزند خدیجه كبرى ، سلام بر فرزند سدرة المنتهى ، سلام بر فرزند جنّة المأوى ، سلام بر فرزند زمزم و صفا ، سلام بر آن آغشته به خون ، سلام بر آنكه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ، سلام بر پنجمینِ اصحابِ كساء ، سلام بر غریبِ غریبان، سلام بر شهیدِ شهیدان ، سلام بر مقتولِ دشمنان ، سلام بر ساكنِ كربلاء ، سلام بر آن كسى كه فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ، سلام بر آن كسى كه خاندانش پاك و مطهّرند ، سلام بر پیشواى دین ، سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ، درود بر آن پیشوایانِ سَروَر، سلام بر آن گریبان هاى چـاك شده، سلام بر آن لب هاى خشكیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ، سـلام بر آن ارواحِ (از كالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ، سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)، سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 آبان 1392برچسب:, توسط alireza afshar

 

 

دانلود در لینک زیر

 

http://alirezarr.persiangig.com/video/db6826dd9cf1aa5b9df83d5354e5a47c262951.mp4/download



برچسب‌ها:
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:, توسط alireza afshar